کودک ۱۳ ساله ای در آستانه مرگ ناشی از سرطان غدد لنفاوی است. پزشکان یک دوره آزمایشات شیمی درمانی را با موفقیت به پیش برده اند. شانس بهبود در صورت ادامه شیمی درمانی ۹۰% تخمین زده میشود. قطع درمان شانس ادامه حیات را به ۵% تنزل میدهد. سرطان در حال گسترش است. اما مادر کودک بنا به باورهای خرافی و مذهبی خود از ادامه درمان کودک جلوگیری کرده و کودک را به نقطه نامعلومی انتقال داده است. قاضی دادگاه ایالت مینه سوتا حکم داده است تا مقامات دولتی کودک را یافته و جهت ادامه معالجات پزشکی و شیمی درمانی به بیمارستان منتقل کنند. در حکم قاضی دادگاه قید شده است که حق والدین بر زندگی کودکان و فرزندان زیر سن قانونی مطلق و بی انتها نیست. این مساله به یک سری مباحث حاد در رسانه های اصلی در آمریکا دامن زده است: دامنه و محدوده حق والدین بر زندگی کودکان یکی از این مسائل است. مساله عمومی تر اما مساله کودکان، والدین و مذهب است. مساله حساس است. مرگ و زندگی کودکی در گرو تصمیم و اقدام دادگاه است. در عین حال مباحث متعددی از این دریچه در حال بررسی و بازبینی است .
مخالفتها خوانیها را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: ۱- حق بی انتهای والدین در زندگی و سرنوشت کودکان و از جمله حق بار آوری مذهبی کودکان، ۲- تشخیص و اتخاذ روشهای معالجه و درمان توسط والدین، ۳- تصمیم مذهبی کودکان و امتناع از شیوه علمی درمان و معالجه. به تک تک این موارد اشارات مختصری میکنم .
۱ - کودکان ابزار، کالا و یا مایملک والدین نیستند. ماشین نیستند. برده نیستند. انسان اند. انسانهایی که باید در مناسبترین شرایط و با استانداردهای امروزی رشد کنند و بزرگ شوند. سرنوشت کودکان به میزان قابل ملاحظه ای به تصمیمات والدین و امکانات آنها در تامین زندگی گره خورده است. این یک واقعیت انکار ناپذیر زندگی و جوامع طبقاتی کنونی است. اما این حق محدوده ای بی انتها ندارد. جوامع بشری در تلاش برای تامین حقوق کودک و تضمین امنیت و رفاه و آسایش آنان محدودیتهایی را بر حق والدین اعمال کرده اند. اما این محدودیتها یک جانبه است. محدودیتی در جلوگیری از اعمال عملکردی منفی و مخرب در زندگی کودک است. همانطور که والدین حق ندارند کودکان خود را ضرب شتم کنند، اذیت و آزار کنند، مانع حق تحصیل و آموزش آنها شوند، نمیتوانند از تامین معاش و نیازمندیهای اولیه زندگی و درمانی آنان سرباز زنند .
از طرف دیگر بار آوری مذهبی کودکان یک حق نیست. تحمیلی ارتجاعی و ضد انسانی بر کودکان است. چرا کودکانی که در خانواده های مذهبی به دنیا آمده اند باید تحت تاثیر مخرب سموم مذهبی والدین خود قرار بگیرند؟ چرا انتخاب والدین باید اتوماتیک وار به انتخاب فرزندان تبدیل شود؟ چرا باید اجازه داد مذهب یک زمین فراخ و باز برای تحمیل خود به کودکان در اختیار داشته باشد؟ مذهب برای کودکان مانند سم برای گل و گیاه است. ذهن و روان کودک را نابود میکند. همانطور که کودکان فاقد حق مصرف الکل و مواد مخدر و دخانیات هستند، همانطور که فیلمهای سینمایی را برای کودکان درجه بندی کرده اند و شرط سنی اعلام کرده اند، همانطور که داروها را از دسترس کودکان دور نگاه میدارند، به همان دلایل هم باید مذهب و دستگاه مذهب را از دسترس کودکان دور نگهداشت. باید کودکان را از گزند مذهب مصون داشت. به همین سادگی. "کودکان مذهب ندارند ".
۲ - مساله تشخیص نوع درمان پزشکی عرصه ای خاکستری است. مسلما راه و روشهای درمانی و پزشکی متفاوتند. همگونی و نظر واحدی در معالجه یک بیماری واحد در تمامی موارد وجود ندارد. این بخشی از کنکاش علمی است. اما جلوگیری از کاربرد روشهای اثبات شده علمی در معالجه کودکان به بهانه باورهای مذهبی یک اقدام ضد انسانی و یک جنایت است که باید جلوی آن گرفته شود. روشهای درمانی غیر غربی (non western medicine) میتوانند الزاما مضر نباشند. میتوانند موثر هم نباشند. این مساله ثانوی است. اما جلوگیری از کاربرد این روشها برای کودکی که جامعه پزشکی اتفاق نظر دارد در صورت شیمی درمانی و اشعه درمانی شانس ادامه حیاتش به ۹۰ در صد خواهد رسید، یک اقدام آشکار علیه زندگی و حیات کودک است. یک اقدام جنایی است. اتخاذ روشهای غیر متعارف درمان برای جریانات مذهبی تنها یک بهانه و ابزاری برای تحمیل باورهای مذهبی بر زندگی کودکان است .
۳ - یک حربه دیگر جریانات مذهبی توسل به "اراده" و "تصمیم" کودکان است. اینگونه وانمود میکنند که تصمیمات مذهبی کودکان و "انتخاب" مورد نظر آنان باید محترم شمرده شود. از پیش مذهبشان را به کودکان حقنه کرده اند و بمنظور گسترش عملکرد خود و بمنظور مقابله با اراده انسانی جامعه در دفاع از منفعت کودک خود را در پرده چنین عوامفریبی هایی میپوشانند. برای لحظه ای چنین استدلالاتی را از جانب جریانات مذهبی نباید پذیرفت. مذهب روز روشن در مقابل هر حق شناخته شده و ابتدایی کودکان قرار دارد. مذهب عاملی جدی در تخریب زندگی کودکان است. کودکانی که تا زبان به تکلم میگشایند با محدودیتهای مذهبی و خرافی مواجه میشوند. مذهب یک عامل اصلی کودک آزاری در زندگی امروز بشر است، نمیتواند ادعای تسلیم به "اراده" کودکان را مبنای دفاع از پراتیک مذهبی خود در مقابل علم و تصمیمات پزشکی قرار دهد. بعلاوه کودکان در جوامع مذهب زده فاقد کوچکترین حقی هستند. دستگاه مذهب دستگاهی برای کودک آزاری و تحمیق کودکان است. این بهانه ها برای جریانات مذهبی بیش از اندازه لوکس و فانتزی است .
اما آنچه قاضی دادگاه ایالت مینه سوتا به آن رای داده است مقابله با اشکال آشکار و زمخت دخالت مذهب در زندگی کودکان است. این شکل از دخالت مذهب شکل غالب و رایج در بسیاری از جوامع نیست. اشکال "ظریف تر" دخالت مذهب را میتوان در محرومیت کودکان از آموزش و تدریس، ورزش، معاشرت با جنس مخالف، تحمیل حجاب، سوء استفاده، کار کودکان و یا عدم تامین نیازمندیهای اولیه زندگی شان توسط والدین و یا جامعه دید. به تمامی اشکال سوء استفاده و محرومیت کودکان از شادی و رفاه و یک زندگی خلاق و ایمن باید پایان داد. این یک مطالبه برنامه ای ما است . *